به گزارش سینماپرس، اغلب آثار تلویزیونی که قرار است به اتفاقات و سرگذشت قومیتی در یک بازه مشخص تاریخی یا بخش خاصی از سرزمین رنگارنگ کشورمان بپردازند، در کنار نمایش ظرفیتهای مغفول یا کمتر شناختهشده آن جغرافیا یا قومیت، باید مسیر منطقی اتفاقات ذیل قواعد دراماتیک را با تحفظ واقعیت و ملحوظ داشتن نگاه وفادارانه به حوادث در فیلمنامه آن اثر مراعات شود. در چندین سال اخیر همیشه یک سریال یا مجموعه تلویزیونی که مبتنی بر زندگی اقوام و بخشهای متنوع کشورمان ساخته شده به شرط حفظ و احترام به ارزشها و هنجارها، با اقبال عام مخاطبان مواجه شدهاند. در این رابطه شاهد مثالهای زیادی میتوان ذکر کرد؛ از «پس از باران» و «روزی روزگاری» گرفته تا «سربداران» و «نون. خ» هر کدام از این آثار با ورود از دریچهای خاص سعی کردهاند به روایت بخشی از حوادث، اتفاقات یا تاریخ قسمتی از سرزمین پهناور و رنگارنگمان بپردازند.
خبری از گویش محلی نیست
متأسفانه در سریال «ایلدا» کمترین مؤلفهای که نشان دهد این اثر در مورد بخشی از تاریخ و زندگی قوم لر است، دیده نمیشود و اساساً خبر و نشانهای از گویش لری نیست. اولین و برجستهترین مشخصه یک سریال که در رابطه با یک قوم خاص تولید شده حفظ و ادای درست زبان، گویش یا لهجه آنهاست؛ مؤلفهای که در سریال ایلدا کمترین نمودی ندارد. در بین دیالوگهای شخصیتهای اصلی این سریال که بیش از ۳۰ کاراکتر هستند، کمترین رد و نشانی از گویش لری یا حتی گویشی نزدیک به آن دیده نمیشود، در حالی که ذهن مخاطبان مملو از آثار مشابهی است که در آنها گویش و زبان جغرافیایی که در موردش سریال ساخته شده ولو در حد اندک، مراعات شده است. شاید یکی از دلایلی که بازیگران سریال ایلدا با لهجه فارسی تهرانی صحبت میکنند غیربومی بودن آنهاست که در بین سی و چند نفر بازیگر اصلی هیچ کدامشان اهل لرستان نیستند و تنها پنج یا شش شخصیت این سریال معظم از بازیگران بومی هستند که در نوع خودش نکته قابل تأملی است. اگر چه همین مسئله هم نمیتواند توجیهی برای فارسی حرف زدن کاراکترها باشد، چه اینکه سریالهای بسیار زیادی هستند که در آنها بازیگران غیربومی با لهجه یا گویش مختص به شهر یا منطقهای که سریال در آنجا ساخته شده حرف میزنند و مخاطب سراسری هم هیچ مشکلی برای متوجه شدن اتفاقات و دیالوگها نداشته است.
متأسفانه سازندگان سریال ایلدا بیشترین تلاشی که کردهاند این است که برخی اصطلاحات خاص زبانی و محلی لری را به صورت کاملاً فارسی شده بیان میکنند. در واقع نویسنده این سریال که اهل خرمآباد هم است برخی تکیهکلامها و اصطلاحات خاص آن منطقه را به فارسی ترجمه کرده و لابد این کارشان را هم اقدامی آوانگارد و برجسته برای این سریال قلمداد میکنند. هر چند غیر بومی بودن کارگردان و قاطبه بازیگران این سریال احتمالاً جزو مؤلفههای تأثیرگذار چنین اقدام خامدستانه و غیرحرفهای است که نویسنده را مجبور کرده جملات و اصطلاحات لری را به فارسی ترجمه کند.
لامکان و بیوطن
اشکال برجسته و بسیار مهم دیگر این سریال لامکان بودن حوادث و اتفاقات است، به نحوی که اگر برخی پیشفرضها و اخبار مرتبط با این سریال را که در آنها به منطقه و قومیتی که در این سریال به آنها پرداخته میشود از ذهن خارج کنیم، هیچ نشانهای برای رسیدن به چنین نتیجهای دیده نمیشود. در واقع فارسی حرف زدن همه بازیگران در کنار عدم اشارات و ارجاعات تصویری، از جمله دلایلی است که مخاطب را متوجه قومیت مردمانی که قرار است آنها را به وسیله سریال ایلدا و از قاب تلویزیون ببیند، نمیکند.
این اگزوتیک و بیوطن بودن کاراکترها، با روایت و خردهروایتهایی که با واقعیات و آداب و رسوم جاری در بین ایلات و اقوام مختلف ساکن در بخشهای مختلف لرستان تناسبی ندارد، این سریال را نخواستنی و غیرجذاب کرده است. عدم اقبال مخاطبان لر که به عنوان اولین و قطعیترین طیف جامعه مخاطب سریال ایلدا مفروض هستند نشان میدهد این افراد به دنبال دیدن یا شنیدن رگههایی از آداب و رسوم، و فرهنگ و پیشینه خودشان در این سریال هستند که تا به حال دیده نشده است.
بدسلیقگی در استفاده از عنصر موسیقی
یکی دیگر از ضعفهای برجسته این سریال عدمبهرهگیری درست از عنصر بسیار مهم و اثرگذار موسیقی محلی است؛ ایرادی که میتوانست به یکی از نقاط قوت و برجسته این سریال تبدیل شود. اگرچه سعی شده است در ابتدا و انتهای این سریال از موسیقی لری استفاده شود، اما متأسفانه عدم دقت به این مؤلفه مهم که در زوایای متنوع زندگی مردمان لر از عزا و عروسی تا گعدههای فامیلی و دورهمیهای خانوادگی دارای منزلت و جایگاه است، مسئله مهمی است. تقریباً همه مردم کشور در ذهنشان با انواع و اقسام تولیدات موسیقایی لری که در آنها عنصر حماسه نقشی اساسی دارد، آشنا هستند که نزدیکترین سابقه این ذهنیت، پخش مکرر انواع موسیقی حماسی و ریتمیک لری در ایام هشت ساله دفاع مقدس است. سازندگان ایلدا موسیقی ابتدایی سریال را در کمال بدسلیقگی یک موسیقی تا حدودی حزنانگیز انتخاب کردهاند و در موسیقی تیتراژ پایانی هم این بدسلیقگی را به اوج رساندهاند. سازندگان ایلدا در تیتراژ پایانی نمونه بازخوانی شده قطعه حماسی «دایه دایه وقت جنگه» را در حالی استفاده کردهاند که اگر قصدشان ایجاد جذابیت و تحریک احساسات تاریخی و نوستالژیک در بین مخاطبان بوده قطعاً نسخه اصلی و خاطرهانگیز این قطعه موسیقی خودش به تنهایی حائز همه این مؤلفهها بوده و نیازی به بازآفرینی مجدد نداشته است.
این ضعفهای برجسته در کنار برخی داستانپردازیهای عجیب و غریب عشقی که در بین دختران لُر (با توجه به نوع پرداخت در این سریال) اتفاقی شاذ و تا حدودی نادر بوده و نیز عدم ارائه تصویر واقعی از جایگاه پدران و مادران و بزرگان قوم در بین افراد خانواده و الصاق کردن برخی پرسوناژها به سریال، باعث شدهاند که مخاطبان خاص و تماشاگران عام ایلدا با سریالی لامکان و بیوطن مواجه باشند که پوسته و مغز آن با هم متفاوت هستند.
*جوان
نظرات